زندگی نامه امام حسین علیه السلام
نام ایشان حسین است و لقب هاى شریفش عبارت اند از: طیّب و وفىّ و زکّى و سید و کنیه اش ابوعبداللَّه مى باشد. آن حضرت، فرزند على بن ابى طالب- علیه السّلام- و مادرش حضرت فاطمه- علیهاالسّلام- سرور زنان دو عالم مى باشد.آن حضرت در سوم شعبان سال چهارم هجرى در مدینه متولد گردید و خلافتش بعد از دوران برادرش- علیه السّلام- بود و در روز شنبه یا دوشنبه، دهم محرم سال شصت و یکم هجرى در کربلاء به شهادت رسید محبّت به سیّدالشّهدا علیه السلام 1. امام على- علیه السّلام- فرمود: رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مکرّراً به من مىفرمودند:«یا عَلِىٌّ، لَقَدْ أَذْهَلَنى هذانِ الْغُلامانِ، یَعنِى الحَسَنَ وَ الحُسَیْنَ- علیهماالسّلام- أَنأُحِبَّ بَعْدَهُما أَحَداً أَبَداً إِنَّ رَبّى أَمَرَنى أَنْ أُحِبَّهُما وَ أُحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُما.» اى على، محبّت این دو پسر، یعنى حسن و حسین- علیهماالسّلام-، محبّتم به دیگران را براى همیشه به فراموشى سپرده است. همانا، پروردگارم به من امر کرده که ایشان و هر که ایشان را دوست دارد، دوست داشته باشم. روایات در فضیلت گریه بر سیّدالشّهدا- علیه السّلام- بسیار است که به تناسب به ذکر چند روایت اکتفا مى شود: 1. در چند روایت آمده است که امام حسین- علیه السّلام- فرمود: «أَنَا قَتیلُ الْعَبْرَةِ.»من، کشتهى اشکم. 2. از امام صادق- علیه السّلام- روایت شده که امیر مؤمنان- علیه السّلام- به حسین- علیه السّلام- نگاه کرد و فرمود: «یا عَبْرَةَ کُلِّ مُؤْمِنٍ.»اى اشک هر مؤمن. 6. امام باقر- علیهالسّلام- فرمود: على بن الحسین- علیه السّلام- بارها مى فرمود:«أَیُّما مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَیْناهُ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىٍّ- علیهالسّلام- دَمْعَةً حَتّى تَسیلَ عَلى خَدِّهِ، بَوَّأَهُ اللَّهُ بِها فِى الْجَنَّةِ غُرَفاً یَسْکُنُها أَحْقاباً؛ وَ أَیُّما مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَیْناهُ حَتّى تَسیلَ عَلى خَدِّهِ فِینا لِأَذىً مَسَّنا مِنْ عَدُوِّنا فِى الدُّنْیا، بَوَّأَهُ اللَّهُ بِها فِى الْجَنَّةِ مُبَوَّأ صِدْقٍ؛ وَ أَیُّما مُؤْمِنٍ مَسَّهُ أَذَىً فینا فَدَمَعَتْ عَیْناهُ حَتّى تَسیلَ عَلى خَدِّهِ مِنْ مَضاضَةِ ما أُوذِىَ فِینا، صَرَفَ اللَّهُ عَنْ وَجْهِهِ الْأَذى وَ آمَنَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنْ سَخَطِهِ وَ النّارِ.» هر مؤمنى که براى کشته شدن حسین بن على- علیه السّلام- قطره اى اشک بریزد، و بر گونه اش جارى گردد، خداوند او را در ساختمانهاى بلند منزل مى دهد، تا روزگارانى در آن جا زندگى کند؛ و هر مؤمنى، به خاطر اذیّتى که در دنیا، از دشمنان ما به ما رسیده، از چشمانش اشک بریزد تا بر گونه اش جارى شود، خداوند او را در بهشت، در جایگاه صدق منزل مى دهد؛ و هر مؤمنى اذیّتى در [راه] ما به او برسد، و از دردِ آن چشمانش اشک بریزد، تا بر گونه اش جارى شود، خداوند در روز قیامت، رنج آن را از صورتش برمى گرداند، و از غضب خود و آتش، ایمن مى گرداند. علل قیام امام حسین علیه السلام حضرت سیّدالشّهدا- علیه السّلام- در شرایط گوناگون، سخنانى درباره ى انگیزه حرکت خود یادآور شده که هر یک، جهت خاصّى از آن قیام جاودانه را روشن مىنماید، به بعضى از آنها اشاره مى کنیم. 1. حرمت خلافت بر آل ابىسفیان هنگامى که مروان بن حکم، دربارهى بیعت سیّدالشّهدا- علیهالسّلام- با یزید خواست از راه نصیحت وارد شود، حضرت فرمود:«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، وَ عَلَى الاسلامِ السَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الأُمَّةُ بِراعٍ مِثْلِ یَزیدَ، وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدّى رَسُولَ اللَّهِ- صلّى اللَّه علیه وآله وسلّم- یَقُولُ: أَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلى آلِ أَبى سُفیانَ.»ما براى خدا هستیم و به سوى او رجوع مىکنیم»، و با اسلام باید خداحافظى نمود آن هنگام که امّت، به حاکمى چون یزید مبتلا گردید. همانا از جدّم رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- شنیدم که مىفرمود: خلافت، بر خاندان ابوسفیان حرام است. 2. امر به معروف و نهى از منکر حضرت سیّدالشّهدا- علیه السّلام- پیش از خروج از مدینه به سوى مکّه، در دومین بارى که به زیارت مزار رسول اکرم- صلّى اللَّه علیه وآله وسلّم- رفت، چنین عرض نمود:«أَللَّهُمَّ هذا قَبْرُ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ، وَ أَنَا بْنُ بِنْتِ نَبِیِّکَ وَ قَدْ حَضَرَنى مِنَ الْأَمْرِ ما قَدْ عَلِمْتَ. أَللَّهُمَّ إِنِّى أُحِبُّ الْمَعْرُوفَ وَ أُنْکِرُ الْمُنْکَرَ ...» بارالها! این قبر پیامبر تو محمّد- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- است و من، پسر دختر پیامبرت. و براى من امرى پیش آمده که خود بدان آگاهى. بارالها، من معروف را دوست دارم و منکر و کار زشت را نمىپسندم ... 3.اصلاح امت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در وصیّتنامه ى امام حسین- علیه السّلام- به محمّد بن حنفیّه، چنین آمده است:«... وَ إِنِّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلاحِ فِى أُمَّةِ جَدّى- صلّى اللَّه علیه وآله وسلّم- أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسیرَ بِسیرَةِ جَدّى وَ أَبى عَلِىِّ بنِ أَبى طالبِ- علیهالسّلام-.فَمَنْ قَبِلَنى بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلىَّ هذا، أَصْبِرُ حَتّى یَقْضِىَ اللَّهُ بَیْنى وَ بَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ ...» من از روى طغیان و تکبّر و تباهى و ظلم- از مدینه- خارج نشده ام؛ بلکه تنها براى طلب اصلاح در امّت جدّم- صلّى اللَّه علیه وآله وسلّم- خارج شده ام، مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به سیره و روش جدّم، و پدرم علىّ بن ابى طالب- علیه السّلام- رفتار نمایم؛ پس هر کس مرا به حقّ بپذیرد، خداوند سزاوارتر است به حق؛ وهر کس این عمل مرا ردّ نموده و قبول نکند، صبر مى کنم تا خداوند میان من و این قوم، به حقّ حکم کند که او، بهترین حکم کنندگان است ... 4. احیاى سنّت نبوى صلى الله علیه و آله در نامه اى که به سران اهل بصره نوشت، چنین آمده است:«إِنّى أَدْعُوکُمْ إلَى اللَّهِ وَ إِلى نَبِیِّهِ، فَإِنَّ السُّنَّةَ قَدْ امیتَتْ. فَإِنْ تُجیبُوا دَعْوَتى وَ تُطیعُوا أَمْرى، أَهْدِکُمْ سَبیلَ الرَّشادِ.» من شما را به خدا و پیامبرش دعوت مى کنم؛ زیرا سنّت پیامبر مرده است. اگر دعوتم را اجابت کنید و دستورم را اطاعت نمایید، شما را به راه رشد و صلاح هدایت مى کنم. 5.عمل نکردن حکومت به حق حضرت هنگام ورود به کربلا، خطبه اى براى یاران ایراد فرمود، که در قسمتى از آنآمده است:«إِنَّهُ قَدْ نَزَلَ مِنَ الأَمْرِ ما قَدْ تَرَوْنَ، وَ أَنَّ الدُّنْیا تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْروفُها وَ لَمْ یَبْقَ مِنها إِلّا صُبابَةٌ کَصُبابَةِ الْإِناءِ وَ خَسیسُ عَیشٍ کَالْمَرعَى الْوَبیل. أَلا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَى الْباطِلِ لَا یُتَناهى عَنْهُ لِیَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِى لِقاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً، فَإِنِّى لا أَرَى الْمَوْتَ إِلّا سَعادَةً وَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إِلّا بَرَماً.»همانا امرى که نازل شده مى بینید و [مى بینید] که دنیا دگرگون و بدمنظر گشته و نیکى هاى آن پشت کرده و از آن جز ته مانده اى، مثل ته مانده ى ظرفى که آب یا غذایش را خورده اند، و معیشت پستى مثل چراگاه خشک باقى نمانده است؟! آیا نمى بینید که به حقّ عمل و از باطل پرهیز نمى شود؟ [در این هنگام] باید شخص مؤمن حقّاً و واقعاً، خواهان دیدار پروردگارش باشد. همانا من مرگ را جز سعادت و خوشبختى، و زندگى با ستمگران را جز ناراحتى و ملامت نمى بینم. 6. امامت بر مردم طرمّاح بن حکم به حضرت سیّدالشّهدا- علیه السّلام- عرض کرد:«أُذَکِّرُکَ فِى نَفْسِکَ لا یَغُرَنَّکَ أَهْلُ الْکُوفَةِ، فَوَاللَّهِ لَئِنْ دَخَلْتَها لَتُقْتَلَنَّ وَ إِنِّى لَأَخافُ أَنْ لا تَصِلَ إِلَیْها.»به تو تذکّر مى دهم، مبادا فریب اهل کوفه را بخورى. به خدا قسم، اگر وارد کوفه شوى، حتماً کشته خواهى شد؛ بلکه مى ترسم که به آن جا نرسى. حضرت در پاسخ فرمود:«إِنَّ بَیْنى وَ بَیْنَ الْقَوْمِ مَوْعِداً أَکْرَهُ أَنْ أُخْلِفَهُمْ. فَإِنْ یَدْفَعِ اللَّهُ عَنّا فَقَدیماً مَا أَنْعَمَ عَلَیْنا وَ کَفى، وَ إِنْ یَکُنْ ما لابُدَّ مِنْهُ فَفَوْزٌ وَ شَهادَةٌ إِنْ شاءَ اللَّهَ.» میان من و این قوم، عهد و پیمانى است که دوست ندارم خلف وعده کنم. اگر خداوند [دشمن را] از ما دفع نماید، دیر زمانى است که نعمتش را شامل حال ما کرده و او کافى است؛ و اگر آن چه که چارهاى از آن نیست، پیش آمد، ان شاء اللَّه رستگارى و شهادت است. 7. تشکیل حکومت دینى در نامهاى که پس از ورود به کربلا، براى سران کوفه نوشت، چنین آمده است:«... أَمّا بَعدُ، فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ- صلّى اللَّه علیه وآله وسلّم- قَدْ قالَ فِى حَیاتِهِ:مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلًاّ لِحُرُمِ اللَّهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ، یَعْمَلُ فِى عِبادِ اللَّهِ بِالإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ، ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ، کانَ حَقیقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ. وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هؤلاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیْطانِ وَ تَوَلَّوا عَنْ طاعَةِ الرَّحمَنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَىْءِ وَ أَحَلُّوا حَرامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلالَهُ وَ إِنِّى أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ لِقَرابَتِى مِنْ رَسُولِ اللَّهِ- صلّى اللَّه علیه وآله وسلّم- ...»... امّا بعد، به تحقیق مىدانید که رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه وآله وسلّم- در حال حیاتش فرمود: هر کس سلطان ستمگر و جائرى را ببیند که حرامهاى الهى را حلال مىشمرد، عهد و پیمان با خدا را مى شکند، با سنّت رسول خدا مخالفت مى نماید، و در مورد بندگان خدا به گناه و ظلم رفتار مىکند، و سپس با گفتار یا عمل با او مخالفت نکند، بر خدا سزاوار است که او را در جایگاه او جاى دهد [او را با آن ظالم محشور کند]. و مسلّماً مىدانید که این قوم، پیوسته شیطان را اطاعت کرده و از اطاعت رحمان روى گردان شدهاند، و فساد را آشکار نموده و حدود الهى را تعطیل کرده و غنایم را به خود اختصاص داده، و حرام خدا را حلال، و حلال او را حرام مىشمرند. و همانا من، به واسطه نزدیکى و قرابت با رسول خدا- صلّى اللَّه علیه وآله وسلّم-، به این امر [حکومت و خلافت] سزاوارترم ... 8. مخالفت با حکومت باطل عتبة بن ابى سفیان، حاکم مدینه، هنگامى که جواب نامه ى یزید را مبنى بر بیعت نکردن سیّدالشّهدا- علیهالسّلام- براى او فرستاد، یزید در جواب نوشت:«أَمّا بَعْدُ، فَإِذا أَتَاکَ کِتَابى هَذا، فَعَجِّلْ عَلَىَّ بِجَوابِهِ وَ بَیِّنْ لى فِى کِتَابِکَ کُلَّ مَنْ فى طاعَتى أَوْ خَرَجَ عَنْها وَلْیَکُنْ مَعَ الْجَوابِ رَأسُ الحُسَیْنِ بنِ عَلِىٍّ. فَبَلَغَ ذَلِکَ الْحُسَیْنَ- علیهالسّلام- فَهَمَّ بِالْخُرُوجِ مِنْ أَرْضِ الْحِجازِ إِلَى أَرْضِ الْعِراقِ.»امّا بعد، هنگامى که این نامه به تو رسید، جوابش را زود بفرست و در نامه ات، موقعیت تمام کسانى را که از من اطاعت، یا از طاعتم سرپیچى مى کنند روشن کن.و باید سر حسین بن على، همراه جواب نامه باشد.همین که این خبر به امام حسین- علیه السّلام- رسید، تصمیم گرفت از حجاز، به سوى عراق خارج شود. منبع:کتاب فروغ شهادت نوشته آیت الله سعادت پرور
افزودن دیدگاه جدید